رسم است نامه را به دیگران می نویسند و حقیر به خود. وقتی در انگلستان تحصیل می کردم دیدم صلاح کار در این است به غربت با دید دیگری نیز نگاه بکنم. در کنار تحصیل و رنج سفر، آن را فرصتی یافتم برای شناخت و تربیت خود، تا جایی که میسر است، هر چند به اندازه بال مگسی باشد و چیزی مهمتر از این نیافتم. قیل و قال مدرسه دردی را دوا نمی کند. الف این را گفت، و ب آن را، و بمباران اطلاعاتی که بر روح ما می بارد، اما آخر چه؟ باید راهی را پیدا کرد. لذا گاهی می نشستم و خود را موعظه می کردم….