مکتب گرانقدر تشیع به دلیل عقلانیت، استدلال و منطقی که داشته و دارد، توانسته است تاکنون سرافرازانه به حیات خود ادامه دهد و مجموعه ی علمی عظیم برای آیندگان بر جای بگذارد که هر روز بر غنای حجمی و عمقی آن افزوده می شود؛ الحمدلله. اگر غیر این بود به قطع نعش این مکتب طبیعتا باید با وجود دشمنی های وصف ناشدنی تاکنون ده ها کفن پوسانیده بود!
در این میان هم رفتاری گروهی که تحقیق در حوزه دین را حق مسلم خود می دانند و دیگران را پس می زنند و حتی طرد می کنند، مخصوصا کسانی را که بخواهند با دلایل قوی خلاف یافته های آنها اظهارنظر کنند، و هم رفتار آنانی که بدون اینکه از الفبای دین حرفی بدانند، در تمام امورات دین اظهار نظر می کنند، مذموم عقل است. انصاف آن است که برای علاقمندان – در هر سطحی و زمینه ای – نه تنها فرصت تحقیق فراهم شود، بلکه تشویق و به طور صحیح دستگیری شوند، و در نهایت ضمن تقدیر از تلاش های صورت گرفته، یافته های آنها بدون چسباندن هرگونه مارکی مورد رد یا تایید علمی قرار گیرد. محصول چنین رفتار معتدل و منطقی قطعا به سود همه مخصوصا خود دین و مروجان حقیقی آن خواهد بود.
کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» ظاهرا پس از اینکه در اردی بهشت سال 1390 – 14 ماه پیش – اجازه نشر عمومی نمی یابد، در اینترنت بارگزاری می شود و به نظر می رسد زحمت بسیاری بر نگارنده آن تحمیل کرده است. این کتاب در تلاش است اثبات کند که:
حجاب در زمان پیامبر اکرم ص به این اندازه که الان وجود دارد نبوده است بلکه محدوده و حجم آن کمتر بوده و پس از شخص پیامبر ص به حجم آن افزوده شده و امروز به حجم مرسوم فعلی رسیده است. وی معتقد است حجاب زمان پیامبر ص ﺣﺎﻛﻲ از ﻟﺰوم ﺳﺘﺮ ﺗﻨﻪ، ران و ﺑﺎزو، و ﺣﺮام ﻧﺒﻮدن ﻛﺸﻒ وﺟﻪ، ﮔﺮدن، ﻣﻮ، و ﻧﻴﻤﻪي ِ ﭘﺎﻳﻴﻦ دﺳﺖ و ﭘﺎ اﺳﺖ(ص 685).
و در اثبات این ادعا بالغ بر هزار صفحه قلم زده شده است! و در مقدمه آن (صفحه 19) آمده است:
…. ﻫﻨﮕﺎم ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ (این کتاب) ﺑﺎﻳﺪ ذﻫﻦ را از وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺣﺠﺎب ﻛﻨﻮﻧﻲ، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺗﻔﺎوت ﻓﺎﺣﺶ آن ﺑﺎ ﺣﺠﺎب ﻋﺼﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ، ﺧﺎﻟﻲ ﻛﺮد ﺗﺎ ﻗﺪري از ﺳﺨﺖ ﺑﺎور ﺑﻮدن ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻧﺎﻣﺄﻧﻮس ﻛﺎﺳﺘﻪ ﮔﺮدد.
حتی عباراتی در این کتاب آورده شده است که حجاب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بسیار ناچیز بیان می کند (ص 263 به بعد) یا در موردی، پیامبر ص را در دیدار با یکی از اصحاب عریان تصویر می کند! و از جمله چنین نتیجه می گیرد:
ﻣﻲﺑﺎﻳﺴﺖ وﺟﻮب ِ ﭘﻮﺷﺶ وﺟﻪ، ﻛﻒ، ﻗﺪم، ﻣﻮ، ﮔﺮدن، ﺳﺎﻋﺪ و ﺳﺎق را اﺣﺮاز ﻛﺮد! و إﻟﺎ ﺑﻪ ﺣﺮام ِ ﺑﻮدن ﻛﺸﻒﺷﺎن ﻧﻤﻲﺗﻮان ﺣﻜﻢ ﻛﺮد. ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس، ﺑﺎ وﺟﻮد اﺧﺒﺎر و ﺷﻮاﻫﺪ ﻣﺘﻌﺪدي ﻛﻪ در ﺟﻮاز ﻛﺸﻒ ﻣﻮاﺿﻊ ﻣﺬﻛﻮر آوردم، آﻳﺎ ﻣﻲﺗﻮان در ﻣﻮرد ﺳﺘﺮ اﻳﻦ ﻣﻮاﺿﻊ ﺑﻪ ﻗﻄﻊ رﺳﻴﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ وﺟﻮب ﭘﻮﺷﺶ را ﺧﻮاﺳﺘﻪي ﺷﺮع از ﻣﺮدم ﻋﺼﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ داﻧﺴﺖ؟ اﮔﺮ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ در اﻳﻦ ﺻﻮرت ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻓﺮاواﻧﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ در ﻧﻘﺾ آن آوردم ﭼﻪ ﻣﻲﺗﻮان ﻛﺮد؟ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮد را از ﺗﺼﻮر وﺟﻮد اﺟﻤﺎع رﻫﺎﻧﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ اﺣﻜﺎم ﺟﺎري در ﺻﺪر اﺳﻼم ﻧﺰدﻳﻚ ﮔﺸﺖ؛ اﻣﺮوزه ﮔﻤﺎن ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ رأي اﺟﻤﺎﻋﻲ ﻓﻘﻬﺎ ﻋﺒﺎرت از اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﻲﺗﻮان وﺟﻪ و ﻛﻔﻴﻦ را ﻣﻜﺸﻮف ﮔﺬارد اﻣﺎ در اوﻟﻴﻦ ﮔﺎم … ﻧﺸﺎن دادم ﻛﻪ ﻓﻘﻬﺎي ﻣﺎ ﺗﺎ ﻳﻜﻲ دو ﻗﺮن ﭘﻴﺶ، ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺗﻤﺎﻣﺎ در ﻛﻨﺎر وﺟﻪ و ﻛﻔﻴﻦ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻗَﺪَﻣﻴﻦ را ﻫﻢ ذﻛﺮ ﻣﻲﻛﺮدﻧﺪ ﻛﻪ ﺻﺮاﺣﺘﺎ ﻧﺎﻗﺾ ِ اﺟﻤﺎع ﻣﺘﺼﻮر اﺳﺖ! ﻧﻴﺰ ﮔﻤﺎن ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺳﺘﺮ ﻣﻮ ﺟﺰو اﺟﻤﺎﻋﻴﺎت ﻓﻘﻪﻣﺎن اﺳﺖ اﻣﺎ ﭼﻨﺎنﻛﻪ … ﺗﻮﺿﻴﺢ دادم ﺗﺎ ﭘﻴﺶ از ﻗﺮن ﻫﺸﺘﻢ اﺳﺎﺳﺎ اﺳﻤﻲ از آن ﺑﻪ ﻣﻴﺎن ﻧﻤﻲآﻣﺪ! (ص 778).
احکام دیگری نیز در این کتاب مورد خدشه وارد شده است از جمله اینکه پیامبر ص با زنان دست می داده است! و نویسنده کتاب به شدت تلاش می کند تا دست ندادن آن حضرت را مورد تردید قرار دهد.
با خواندن این کتاب ممکن است در ذهن هر خواننده ای این سوال پیش آید که آیا در باب حجاب و حد شرعی آن غالب فقها مخصوصا تمام فقهای متاخر و معاصر تا کنون به اشتباه می رفته اند و فتاوی خلاف واقع می داده اند و مطلب را نمی فهمیده اند، و این نویسنده محترم است که بعد از 1400 سال پی به حکم واقعی برده است؟!
در اینجا همین قدر مختصرا عارضم که: نویسنده محترم به شدت از روایات ضعیف و حتی مجعول برای توجیه نظر خود سود می برد و روایات معتبر را بمباران می کند، و این است دلیل چنان نتیجه ای که فوقا ذکر شد.
آنچه روشن است این است که تلاش های محققانه در همه حوزه ها همواره مورد تقدیر و تحسین اهل علم و دانش است؛ اما به شرطی که عناصر مهم انصاف رعایت و روحیه حقیقت یابی تا پایان تحقیق حفظ و از پیگیری مقاصد و انگیزه های شخصی موثر در نتیجه به شدت دوری شود.
بررسی این کتاب را از جهت حدیثی و روایی و تاریخی و در یک کلمه فقهی به اهلش وا می گذارم، بلکه:
عمدتا از نقطه نظر روش تحقیق (Research Methodology) و روش کلی تحلیل و نقد (Analyse and Critic Methodology) و با استناد به وجود برخی تعارضات، ادبیات یک طرفه و برداشت های بی باکانه، و روح حاکم بر مطالب کتاب و نیز آیات مسلم قرآن کریم، با رعایت عقلانیت و انصاف اهم مطالب مرتبط با حجاب را در قالب طرح سوالات و فرضیه های قابل بحث نقد نموده ام تا ناکافی بودن سطح و عمق استدلال در برخی مسائل مورد بحث کتاب، مشکوک بودن برخی تایید و ردهای بدون سند، عدم طرح برخی سوالات بدیهی موثر در نتیجه، و نهایتا عدم فایده عملی و عقلایی چنین تحقیقی در جامعه امروز مسلمین روشن شود؛ به طوری که بعید است نویسنده محترم کتاب، انتظار داشته باشند در جامعه کنونی نتیجه حاصله را حتی نزدیکترین افراد منتسب به وی اجرا کنند، چه رسد به اینکه از جامعه بانوان مسلمان چنین توقعی برود!
با مطالعه این نقد که همراه با آوردن عین بخش هایی از کتاب در داخل کادر است شاید محتاج به خواندن کل کتاب مذکور نباشید و در جریان کلیت آن قرار بگیرید.
نمی خواهم بگویم این کتاب با هدفگیری خاصی نوشته شده است، بلکه قضاوت نهایی را پس از دیدن این نقد بر عهده خواننده محترم دقیق و منصف می سپارم. بدیهی است که نقد سطر به سطر تحقیق هزار صفحه ای نه در توان زمانی بنده است و نه در حوصله مطالعه خواننده محترم. فلذا تنها مباحث اصلی و فضای کلی کتاب و نقد آنها را از نظر می گذرانم.