دکتر طاهر حبیب زاده
دکتری حقوق فناوری اطلاعات – انگلستان – عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه امام صادق (ع) آی. دی. تلگرام و اینستاگرام: @drtaherhabibzadeh
امروزه بازار بورس در ایران رونق بی سابقه ای را تجربه می کند. روزانه هزاران نفر از مردم عادی برای دریافت کدبورسی به کارگزاری ها مراجعه می کنند. سرمایه گذاران از خرد تا کلان، مردم را به سرمایه گذاری در بورس تشویق می کنند. به نظر می رسد به رونق بورس، سپرده گذاری در بانک ها و خرید طلا و مسکوکات کم رنگ تر از سابق شده است. این اقدام از یک جهت برای اقتصاد کشور به شدت سودمند است: سرمایه نقدی مردم به دست شرکت های مولد اقتصاد می رسد و وارد جریان تولید در کشور می شود، به جای اینکه به دست بانک ها که در واقع بنگاه های سودجو هستند، به دست اشخاصی می رسد که واقعا در عرصه تولید کالا و عرضه خدمات فعالیت می کنند.
با این حال، در جامعه ایران که عمدتا مسلمان هستند، در اموری که با تردیدهای درست یا غلط مشروعیت آمیخته اند، صرف مجوزهای قانونی نمی تواند وجدان غالب آنها را قانع کند و اهل رعایت شریعت، حتما از مرجع تقلید خود یا از اهل اطلاع کسب تکلیف خواهند کرد. در این صورت، ابهامات جدی در این باره به نظر می رسد که در چند بخش مطرح می کنیم. بنای این یادداشت، بیان مطالب به زبان عمومی است.
بخش اول
ادامه بحث را با یک مثال عینی بیان می کنیم. فرض کنید احسان با ده میلیون تومان، تعداد ۱۰۰ سهم از شرکت x را می خرد. طبیعتا وی منتظر است تا ارزش سهام شرکت x مثبت تر شده و سودی به جیب زند. از نظر حقوقی، اتفاقی که با خرید سهام یک شرکت می افتد به این شرح است که احسان سهامدار شرکت است و در میزان سود و ضرر شرکت سهیم است و از حقوق و تکالیفی که یک سهامدار در هر شرکتی داراست، برخوردار می شود (قانون تجارت ایران در حدود ۵۵ درصد آن از حقوق شرکت ها صحبت کرده است!). ممکن است شرکت ضرر کند و اگر احسان همچنان سهامدار شرکت است آنگاه در ضرر شرکت نیز سهیم خواهد بود.
حال، یک واقعیت را ملاحظه کنیم. در بورس فعلی ایران، گاهی فردی به اندازه ۲۰ میلیون تومان سهم می خرد و ظرف یک هفته سود ۵ میلیون تومانی عاید وی می شود! البته گاهی هم در همین مدت ضرر سنگینی می کند. تصور کنید که این رقم سرمایه گذاری ۲۰۰ میلیون تومان باشد، ظرف یک هفته سود ۵۰ میلیون تومانی حاصل می شود که سهامدار می تواند با فروش بخشی از سهام خود به ارزش ۵۰ میلیون تومان، سود را از جریان بورس خارج کرده و به وجه نقد تبدیل کند و با اصل سرمایه ۲۰۰ میلیون تومانی همچنان در بورس ادامه دهد، یعنی خلق پول با پول بدون اینکه شخص سهامدار فعالیت خاصی را انجام دهد؛ اگر این روند ادامه یابد، روز به روز بر ثروت سهامدار افزون می شود. در ظاهر سرمایه گذاری جذابی است، نه؟! به ویژه در کشوری که حقوق یک کارگر ۲ میلیون و کارمند ۳ میلیون است، با یک سرمایه گذاری مختصر در بورس، می توان در خانه نشست و گذر عمر را به دقت نظاره کرد! قانون و دولت هم که فعلا سرمایه گذاری در بورس را مجاز می داند و حتی از مسئولان تراز اول کشور، مردم را ترغیب به سرمایه گذاری در بورس می کنند؛ اما چالش کجاست؟
باید دید علت سودآوری این سهام چیست؟ علت در مثبت تر شدن ارزش سهام شرکت x نسبت به زمانی است که احسان سهام را خریده است؛ مثلا احسان هر سهم را به ارزش ۵۰۰۰ تومان خریده و اینک ارزش هر سهم وی ۸۰۰۰ تومان شده است و لذا ۳۰۰۰ تومان در هر سهم سود کرده است. اینکه ارزش یک سهم مثبت می شود تابع عوامل مختلفی است که غالب سرمایه گذاران در بورس اطلاعی از آن ندارند و تنها به پرس و جو از فعالان بورسی و مالی، یک یا چند شرکت را انتخاب کرده و سهام آنها را می خرند و به امید سود می نشینند، برخی از این عوامل عبارتند از:
۱. فعالیت و رونق اقتصادی واقعی شرکت x که موجب می شود ارزش سهام آن بالاتر رود؛
۲. تبلیغات و اطلاع رسانی صحیح و مطابق با واقع در مورد آینده مثبت این شرکت، مانند اینکه تحلیل گران بازار مالی اعلام می کنند که سهام شرکت x خوب است و رشد خوبی پیش بینی می شود؛ لذا طبیعی است که مردم اقبال بیشتری به خرید سهام آن خواهند داشت به ویژه آنانی که اهل صبر و حوصله اند. با توجه به اینکه طبق مقررات بورس، شرکت ها موظف اند اطلاعات خود را شفاف اعلام کنند و لذا پیش بینی وضعیت فعلی و آتی یک شرکت برای اهالی آن چندان دشوار نیست مگر اینکه اتفاق خاصی در آینده رخ دهد؛
۳. عوامل خارجی، مانند اینکه ویروس کرونا به ناگهان وارد کشور می شود و شرکت هایی که در حوزه تولید ماسک و دستکش و مواد ضدعفونی کننده فعالیت می کردند با تقاضای بسیار بالای محصول مواجه می شوند و در نتیجه با افزایش ظرفیت تولید و توزیع، سود بالایی کسب می کنند و همین امر موجب افزایش ارزش سهام آنها و افزایش اقبال مردم به خرید سهام چنین شرکت هایی می شود؛
۴. تبلیغات و اطلاع رسانی نادرست و خلاف واقع و جوسازی، مانند اینکه تحلیل گران آگاهانه یا غیرآگاهانه مردم را به خرید سهام شرکت x ترغیب می کنند و شما در این جو و گاهی شایعه قرار می گیرید و سهام را می خرید، در حالی که در واقع امر، شرکت همان وضعیتی را دارد که مثلا چند ماه پیش داشته است و خود شرکت نیز امید روزهای خوش آینده را چندان در ذهن ندارد؛ اگر یک تحلیل گر، سرمایه گذار را به سمت خرید سهامی هدایت کند که بعدا کشف شود مشورت کارشناسی نداده است در قبال ضررهای سرمایه گذار از باب مسئولیت مدنی ضامن است؛
۵. سرمایه گذاران قدرتمند بورس باز، کسانی که به عنوان تنظیم کننده بازار و تعیین کننده نامرئی ارزش سهام عمل می کنند؛ با استقبال از سهام یک شرکت، به آن ارزش و اقبال عمومی می دهند یا با خروج یک دفعه از شرکت، ارزش سهام را پایین می آورند. اینها کسانی هستند که با بورس بازی می کنند و در واقع بورس باز اند نه سرمایه گذار و سهامدار واقعی. اساس کار آنها، سود بردن از بازار است نه سرمایه گذاری واقعی در یک شرکت و کمک به رونق آن. معاملات چنین افرادی خالی از اشکال شرعی و حقوقی نیست چرا که هم غالبا در صدد احتکار سهم هستند، که عمل احتکار شرعا و قانونا ممنوع است، تا با خرید بیشترین میزان سهم، بالاترین سود را ببرند و هم معاملات آنها به قصد سرمایه گذاری واقعی در یک شرکت نیست بلکه انجام معامله صوری سهام برای به جیب زدن منفعت است. شاید شما هم یک بورس باز باشید و تاکنون خبر نداشته اید!!! قطعا معاملات شما دارای چالش حقوقی و شرعی است. سهامداری واقعی یعنی در غم و شادی یک شرکت شریک باشیم نه فقط در شادی آن؛
حال به چالش بر می گردیم. اگر علت سودآوری یعنی افزایش ارزش سهام شرکت x، گزینه ۱ یا ۲ یا ۳ باشد، علت موجهی است. هر شرکتی که به خوبی فعالیت کند ارزش سهام آن بالا می رود و انتظار افزایش تدریجی سهام در آینده کاملا موجه است. در این دو حالت، سود حاصله محصول عملکرد واقعی شرکت است. به این جمله مجددا دقت فرمایید: سود حاصله محصول عملکرد مثبت و واقعی شرکت است. پس باید سعی کرد در شرکت های سرمایه گذاری نمود که اصالت دارند و واقعا کار اقتصادی و با برنامه انجام می دهند و به اصطلاح شرکت پدر و مادر دار هستند. شناخت این شرکت ها تنها با تحقیق و پس و جو از اهالی مالی و بورس متخصص و متعهد ممکن است. اما اگر علت سودآوری گزینه ۴ یا ۵ باشد، در واقع این سود مابه ازای واقعی ندارد، تبلیغات نادرست یا سرمایه گذاری هدفمند غول ها که معلوم نیست چه زمانی خروج خواهند کرد، نمی تواند ارزش واقعی به حساب آید. لذا در این دو حالت، آنچه الان سود محسوب می شود بدون پشتوانه واقعی است. آیا به نظر شما، فقدان پشتوانه عملکردی و اقتصادی واقعی برای سهام یک شرکت می تواند دلیل موجه بر مشروع بودن سود حاصله باشد؟! از طرف دیگر، غالب سرمایه گذاران نمی دانند در میدان عمل و پشت پرده چه اتفاقی می افتد، و دلیل واقعی افزایش ارزش سهام شرکت شان چیست؟ به ویژه زمانی که ارزش سهام یک شرکت سقوط می کند، چنین به نظر می رسد که از ابتدا نیز این ارزش فاقد پشتوانه یا کم پشتوانه بوده است که به سرعت سقوط کرد. پس باید دید که در سودآوری یک سرمایه گذاری، کدام یک از ۴ گزینه بالا موثر بوده است یا حتی گزینه های ۶ و ۷ و … . حال، سود شما در شرکتی که سرمایه گذاری کرده اید، چه منشا و علتی دارد؟ آیا اطلاع دارید؟ آیا از یک سود حبابی و کاذب بهره می برید یا از یک سود واقعی و دارای پشتوانه؟
به نظر ما، هر سودی در بازار بورس، سود موجهی نیست. در ظاهر ارزش سهام شرکت موردنظر شما در حال افزایش است و وقتی به یک میزان از ارزش رسید که شما را قانع کرد سهام را بفروشید و سود را به جیب بزنید و از شرکت خروج کنید، و شما همین کار را می کنید، بعد می بیند یک ساعت بعد یا یک روز یا چند روز بعد، ارزش سهام همان شرکت به شدت سقوط می کند و آنهایی که در شرکت مانده اند ضرر می کنند. چرا؟! کسانی که در این دو حالت ۴ و ۵ سود برده اند چه مبنای موجهی بر این گونه سودآوری دارند؟ آیا صرف اینکه سرمایه گذاری یعنی پذیرش ریسک، کافیست؟ به نظر ما کافی نیست. آن میزان ریسکی کافیست که محدوده آن قابل پیش بینی باشد مثل شرکت های بیمه یا در قصد طرفین قابل قبول باشد. آیا یک سرمایه گذار انتظار دارد که ارزش سرمایه وی ۸۰ درصد کاهش یابد؟ ابدا. اما می توان گفت که ممکن است تا ۴۰ درصد ضرر کند و این میزان ضرر قابل دفاع است. ضرر نامتعارف در سرمایه گذاری، با توجیه اینکه سرمایه گذاری یعنی ریسک، قابل دفاع نیست. مضاف بر این، علم حقوق طرفدار قطعیت است مگر در مواردی که صراحتا در قانون تجویز شده باشد یا عرفا با در نظر گرفتن قصد طرفین، میزان عدم قطعیت قابل پذیرش باشد. به عنوان مثال، شما وارد شرکت بیمه می شوید و ۱ میلیون تومان برای ۱ سال پرداخت می کنید و توافق می شود شرکت بیمه طبق قرارداد تا سقف مثلا ۳۰۰ میلیون تومان خسارت پرداخت کند نه تا هر میزان خسارتی که بار آید (لازم به ذکر است که با این حال، برخی بر عقود بیمه اشکال شرعی گرفته اند). پس در بیمه، میزان ریسک برای طرفین مشخص است؛ اگر میزان آن زیاد م باشد اما دامنه مشخصی دارد. اما در بورس چنین نیست. شما ۵۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاری می کنید؛ اولا، معلوم نیست سود می کنید یا ضرر و مهم تر از این، ثانیا، معلوم نیست چقدر و تا کجا و در چه بازه ای سود می کنید یا ضرر! یک موقع همین ۵۰۰ میلیون تومان شما ۱ میلیارد ارزش پیدا می کند و آن هم در مدت کوتاه، یک وقت هم بعد از ماه ها سرمایه گذاری، ارزش خود را تا ۳۰۰ میلیون تومان از دست می دهد. چنین اتفاقی را می توان به عنوان مصداقی از عدم قطعیت غیرقابل قبول مطرح نمود.
در بخش دوم در ادامه همین مطلب، از چالش دوم یعنی مورد قمار بودن یا نبودن سرمایه گذاری در بورس خواهم نوشت که آنهم چالش جدی دارد، انشالله.