برخی مواقع می شنویم در فلان موضوع، حقوق خارجی چنین حکمی دارد، و بلافاصله پاسخ می شنویم که اسلام در 1400 سال پیش این مطلب را شناسایی و همان حکم را فرموده است (بماند که گاهی ابتدا باید خارجیان بگویند تا بعد ما بدانیم در حقوق اسلام چه چیزهایی هم هست که ما هنوز نفهمیده ایم.) موضوع را با طرح یک مثال بررسی می کنیم. در حقوق ایران منبعث از مبانی اسلامی، که ریشه در بیش از 1400 سال قبل دارد، می خوانیم شخصیت اشخاص حقوقی مانند شرکت ها کاملا جدای از شخصیت اشخاص حقیقی موسس آنهاست. هزاران کیلومتر آن طرف، در حقوق انگلیس و آمریکا نیز عین این قاعده را می بینیم؛ از جمله:
A corporation has a separate legal existence from its founders, officers, and employees. Generally, the individuals associated with a corporation are not themselves responsible for the corporation’s debts or liabilities, including liability for breach of contract.
موارد مشابه دیگری فراوان یافت می شود. مثلا حقوق انگلیس سن قانونی برای اهلیت معاملاتی را 18 سال می داند. در حقوق ایران نیز 18 سال اماره رشد است و بدون رشد اهلیت معاملاتی می لنگد (البته سابقا در متن قانون مدنی صریحا ذکر شده بوده و بعدا حذف شده است). حال چرا اینگونه قواعد مشترکی را بین دو سیستم با آبشخور متفاوت می توان یافت؟ آیا متونِ مبنا در حقوق ایران و مثلا حقوق انگلیس یکی است که چنین قواعد مشابهی حاصل می شود، مثلا در هر دو شرح لعمه از متون مبنا است؟!!! یا از اصول و ابزارهای استنباطی مشترکی برخوردارند که گاهی نتیجه واحدی حاصل می شود؟