دکتر طاهر حبیب زاده
عضو هیات علمی دانشکده حقوق، دانشگاه امام صادق علیه السلام
آی.دی تلگرام و اینستاگرام: @drtaherhabibzadeh
مدرس و طراح سوال: دکتر طاهر حبیب زاده
برای دانلود کامل سوال، فایل ضمیمه را دانلود کنید:
احسان کارمند دولت است. لکن حقوق دریافتی کفاف نمی کند و لذا برای گذران زندگی بعد از ساعات اداری به خرید و فروش خودرو می پردازد. بعد از چند سال تصمیم می گیرد استعفا دهد و کلا در بازار آزاد مشغول شود. پس از استعفا برای امرار و معاش مدتی دست فروشی می کند. علی رغم درآمد خوب به دلیل تورم بالا در جامعه عایدات حاصله کفاف زندگی وی را نمی کند. تصمیم می گیرد در شرکت بزرگ خودروسازی پنتوران مشغول به کار شود. در پایان مصاحبه برای کار به عنوان نامه بر شرکت، مصاحبه کننده از وی آدرس ایمیل می خواهد و احسان اعلام می کند آدرس ایمیل ندارد. پاسخ می شنود: متاسفیم؛ ما برای کسی که در این روزگار فناوری آدرس ایمیل ندارد، هیچ شغلی نداریم! احسان دوباره دست فروشی را از سر می گیرد. در زیر پل مدیریت در حالی که لوازم التحریر می فروخت، با شخصی آشنا می شود که می گوید تاجر فرش است. از فردا به شرکت وی می رود. در سال اول مشغول به امور خدماتی می شود، پذیرایی، تدارکات، نظافت و اینها. از سال دوم زیر دست یکی از کارمندان با روند تجارت فرش آشنا می شود. تصور می کند می تواند در بازار مشتریان خوبی برای شرکت دست و پا کند. با موافقت مدیرعامل به بازار فرش می رود و فرش های مورد نظر شرکت برای خرید را به تجار توصیف می کند تا اگر مایل بودند با شرکت وارد مذاکره شوند. برای دو سال این فعالیت را ادامه می دهد و به دلیل جذب مشتری برای شرکت حقوق و مزایای خوبی دریافت می کند. به دلایل کسب تجربه و امانت داری، مدیرعامل شرکت وی را نماینده شرکت برای خرید فرش های دست باف می کند. در مدت ۴ سال که در این سمت فعالیت می کند کلیه مراحل خرید و فروش فرش دست باف را می آموزد. تصمیم می گیرد …. ادامه در فایل پیوست…
